عاقبت امام با پرواز 4721 هواپیمای ایرباس، پاریس را به مقصد تهران ترک کرد، سرنشینان هواپیما 50 تن از همراهان امام و 150 تن از خبرنگاران رسانههای خارجی بودند.
با آن که پخش مستقیم مراسم ورود امام از شبکه تلویزیون، میلیونها نفر را در خانهها پای تلویزیون نشانده بود، در تهران سیل جمعیت، برای دیدار رودررو با امام خمینی خود را به مسیرتعیین شده و خیابانهایی که از فرودگاه تا بهشت زهرا به عنوان معبر امام انتخاب شده است، رسانده و در دو سوی خیابانها، مستقر شده بودند.
هواپیمای مذکور که از این پس “پرواز انقلاب” لقب گرفت در ساعت نه و بیست و هفت دقیقه و سی ثانیه در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست.
ساعت 9و20 دقیقه گروهی از منتخبین کمیته استقبال از امام وارد هواپیما شدند و رأس ساعت 9 و 33 دقیقه و 30 ثانیه، امام، در میان حلقه این گروه منتخب از پلههای هواپیما فرود آمدند.
یک دقیقه بعد امام، در حلقه مأموران حفاظت و پلیس فرودگاه و هواداران امام و برگزیدگان کمیته استقبال سوار اتومبیل بنزی که در فرودگاه آماده بود، شدند و اتومبیل در میان فریادهای شور و هیجان مستقبلین به سوی خروجی فرودگاه به راه افتاد.
اتومبیل حامل امام خمینی، در حالی که به شدت توسط مأموران فرودگاه و افراد مسلح پلیس و گروه منتخب هواداران امام اسکورت میشد، ساعت 9 و 45 دقیقه در مقابل در ورودی سالن فرودگاه توقف کرد و امام، با آرامش، در میان حلقه محکم محاصره و اسکورت، از اتومبیل پیاده شدند.
به طرف دانشگاه در حدود ساعت یازده و ربع صبح اتومبیل بلیزر آبی رنگ حامل امام خمینی(ره) به میدان آزادی رسید و از آنجا رهسپار دانشگاه شد؛ در مقابل اتومبیل حامل امام (ره)اتومبیلی حامل فیلمبرداران اعتصابی تلویزیون بود که مراسم را فیلمبرداری میکردند. در حدود ده تن موتورسوار جوان با موتوسیکلتهای بزرگ و قوی اتومبیل حامل امام را اسکورت میکردند، مأمورین پلیس گهگاه دیده میشدند که به جوانان مسئول انتظامات کمک میکردند، امام خمینی(ره) به ابراز احساسات انبوه جمعیتی که در میدان آزادی و خیابانهای اطراف تجمع کرده بودند، پاسخ میدادند، اتومبیل حامل ایشان به آرامی حرکت میکرد تا مردم بتوانند امام خمینی(ره) را ببینند.
سخنرانی انجام نشد در حدود ساعت یازده و سی دقیقه اتومبیل امام خمینی(ره) به مقابل دانشگاه رسید، با رسیدن اتومبیل امام (ره) ابراز شادمانی و احساسات مردم اوج گرفت و شعارهای “حزب فقط حزبالله” و “الله اکبر” به گوش میرسید. مأموران انتظامات به شدت سعی میکردند از هجوم مردم به خیابان مسیر جلوگیری کنند، اما موفق به آرام کردن مردم نشدند و به همین علت امام خمینی(ره) موفق به سخنرانی در مقابل دانشگاه نشدند و اتومبیل ایشان به راه خود ادامه داد، ازدحام جمعیت در این هنگام به قدری زیاد بود که عدهای بیهوش شدند، جمعیت از پیادهروها به خیابان ریختند و بهرغم تلاش مأموران انتظامات، سعی میکردند به دنبال اتومبیل حامل امام(ره) حرکت کنند.
جمعیت میلیونی مردم سبب شده بود اداره امور حتی از توان کمیته 70 هزار نفری استقبال نیز خارج شود. فاصله 33 کیلومتری میدان آزادی تا بهشت زهرا مملو از جمعیت بود و ماشین حامل امام قادر به طی مسیر نبود. به ناچار از بالگرد استفاده شد و در نهایت، قطعه 17 شهدا واقع در بهشت زهرا برای فرود امام درنظر گرفته شد.
استقبال بیسابقه در بهشت زهرا در بهشت زهرا از امام خمینی(ره) چنان استقبالی شد که به راستی بیسابقه و یک حادثه استثنایی بود، امام (ره) در میان غریو فریادها و شعارهای مردم مسافتی را پیاده طی کردند و سپس با یک اتومبیل به قطعه 17 بهشت زهرا رفتند و در آنجا برای شهدا دعا و طلب مغفرت کردند؛ امام خمینی (ره) سپس به جایگاه ویژهای که برپا شده بود رفتند، که در آنجا پسری 11 ساله آیاتی از کلامالله مجید قرائت کرد و سپس یکی از بستگان یکی از شهدا بیانیهای را قرائت کرد، سپس امام خمینی (ره) در میان انبوه جمعیت حاضر در بهشت زهرا سخنان مهمی ایراد فرمودند که بازتاب گستردهای در ایران و جهان داشت.
بخشی از سخنان امام خمینی(ره) در بهشتزهرا: < تعیین دولت با پشتیبانى ملت> “من دولت تعیین مىکنم! من تو دهن این دولت مىزنم! من دولت تعیین مىکنم! من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مىکنم! من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد… این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امریکا از این پشتیبانى کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از این پشتیبانى بکنید؛ انگلیس هم از این پشتیبانى کرده و گفته است که باید از این پشتیبانى بکنید؛ یک نفر آدمى که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که م آورند توى خیابانها! از خودشان هست این اشرار، فریاد هم مىکنند، از این حرفها هم مى زنند. لکن ملت این است، این ملت است.
مى گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمىشود! خوب، واضح است این؛ یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیر قانونى باید برود؛ تو غیر قانونى هستى! دولتى که ما مىگوییم، دولتى است که متکى به آراى ملت است؛ متکى به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنى یا ملت را! باید سر جایش بنشیند این آدم! و یا اینکه به امر امریکا و اینها وادار کند یک دستهاى از اشرار، این ملت را قتل عام کند.”
برای دریافت متن کامل بیانات امام خمینی(ره) در بهشتزهرا اینجا کلیک کنید. ساعت15.30 سخنرانی تمام شده.؛ هلیکوپتری که برای بردن امام (ره) آمده سه بار سعی میکند بنشیند ولی نمیتواند. شلوغ است. عبا و نعلین امام (ره) در میآید و بین جمعیت گم میشود. ایشان را به جایگاه برمیگردانند و پارچهای روی سرشان میکشند تا گردوغبار هلیکوپتر اذیتش نکند. در ساعت 16 آمبولانس شرکت نفت میآید، ناطق نوری و احمدآقا همراه امام (ره) سوار میشوند و آمبولانس به طرف جاده قم میرود؛ آن هلیکوپتر هم از بالا دنبالشان میرود تا بالاخره در بیابانی، جایی بنشیند و امام (ره) را به آن منتقل کنند. ساعت 17.30 همه فکر میکردند، امام از بهشتزهرا میرود مدرسه رفاه اما نرفته بود،همه نگران بودند؛ امام(ره) در بلوار کشاورز تصمیمشان را گفتند؛ میخواستند بروند خانه برادرزادهاشان،دختر آقای پسندیده و کسی هم نمیتوانست منصرفشان کند؛ آدرس هم دقیق یادش نبود. ساعت 22.30 با احمدآقا به مدرسه رفاه برگشتند؛ نزدیک نصفهشب بود و دیگر جان همه از نگرانی به لبشان رسیده بود؛ حدود 10سال قبل از انقلاب آقای بهشتی، باهنر و رجایی این مدرسه را راهانداختند؛ شامل یک دبستان و یک مدرسه راهنمایی در خیابان ایران بود؛ امام (ره) اولین شب را بعد از ورود اینجا بودند و به دلیل کوچکی اینجا صبح فردا به مدرسه علوی رفتند؛ مدرسه علوی محل سکونت امام (ره) تا قبل از رفتنشان به قم و بعد جماران بود؛ ملاقاتهای امام (ره) با مردم و آن عکسهای معروف در همین مدرسه که در خیابان ایران است بود.
بدین ترتیب از ورود امام ده روز تاریخی که بعدها دهه فجر انقلاب اسلامی نام گرفت، سپری شد تا طومار رژیم پهلوی و 2500 سال استبداد شاهنشاهی برای همیشه در هم تنیده شود.
منبع: باشگاه خبرنگاران